لوفور (1968) در مفهوم حق به شهر به دو مؤلفه اساسی اشاره دارد که یکی از این مؤلفهها حق مشارکت است. به نظر وی حق به شهر نمایانگر حق مشارکت در جامعه از طریق فعالیتهای روزمره است. بر اساس این حق، «ساکنان شهر باید در سطوح مختلف تصمیم¬گیری¬های مربوط به امور و مسائل شهر و فضای شهر دخیل باشند؛ در این راستا میتوان به مفهوم خودآیینی عقلانی اشاره کرد .زگزبسکی ، خودآیینی عقلانی را بیانگر این اندیشه میداند که سنتهای فکری و میراث عقلانی بشر توان خردورزی فرد انسان را از او نمیستانند و او قادر است بر مبنای فاعلیت خود، از توان عقلانیاش در زمینههای مختلف فکری، بویژه در باورهای حساسیت زای اخلاقی، دینی و سیاسی استفاده کند. در حوزه فلسفه سیاسی، مفهوم خودآیینی دال بر آن است که همه انسانها از عقل برخوردارند. پس هم میتوانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند و هم میتوانند قوانینی را وضع کنند که برای همه کس و همیشه حق باشد. خودآیینی افزون بر آنکه یک مفهوم اخلاقی است، به فرد در برابر دولت حق اظهارنظر میدهد و در عین حال برای همه اقتضای یکسانی دارد. پس خودآیینی به برابری میانجامد؛ بنابراین تحقق خودآیینی مستلزم نبود موانع بیرونی، نبود فریب نظام¬مند و مداوم، توانایی فرد برای اندیشیدن و خودآگاهی و اصالت وی است. در ارتباط با زنان، برخی مواقع تواتمندسازی زنان به خودآیینی برای مشارکت و عاملیت در تصمیمات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تعبیر میشود که بر اساس بخشی از یافته ها در مورد زنان شهر تبریز در حد قابل اعتنایی محقق نشده است.
Save